تو را
در بغضِ طهران
توى دود و طرح گم کردم
تو را
در جشن و رقص و پایکوبی
بین مهمان ها
گم کردم
تو را
در گریه هاى خستگى از خود
تو را در بخش ابهامات
گم کردم
تو را در راه هاى خسته و تنها
تو را در شعر هاى آبیم
گم کردم
تو را بین خودم با بغض
گم کردم
تو را در گریه هاى تلخ پاییزى
گم کردم
تو را در لحظه هاى بى خبر بودن
میان حالت گریه
گم کردم
کجا رفتى
بیا یوسف
که صبرم را
گم کردم
م.ستوده
درباره این سایت